![]() |
| حسن ظریف ازشاهین قتل عام 67 |
امروز بهمناسبت بیستمین سالگرد قتلعام زندانیان سیاسی
به همراه تعداد دیگری از برادرانم که در آن مقطع از نزدیک این واقعه رو
مشاهده کردیم اومدیم اینجا گواهی بدیم برای ثبت در سینهی تاریخ، هر چند
که بهعلت ضیق وقت نمیشه بسیاری از فاکتها رو آورد، فقط نمونههای کوچکی
رو که بعضاً شاهدش بودیم. خود من در اون مقطع که تیرماه سال 67بود با چند
نفر از بچهها که تازه از انفرادی آمده بودیم، بهصورت قرنطینه در اتاق
95سالن 6 بودیم.
از طریق مورس با سلولهای کناری تماس میگرفتم تا خبرهای داخل و بیرون زندان رو بگیریم. حدود ده نفر بودیم. اما روز 28 تیر ماه، یعنی درست روز بعد از پذیرش آتشبس توسط خمینی یعنی همون جام زهری رو که خورد، دیدیم که یکروز پاسدار اسماعیلی، جلاد شناخته شدی بند اومد ما رو با عجله از آموزشگاه به انفرادی بردند. هنوز هیچکس نمیدانست هدف چیه؟ و چرا اینقدر با عجله و سرعت این جابجایی ها انجام میشه.. چرا؟ چون در جای جای زندان، در مسیر دیدیم که تحرکاتی غیرمعمول شروع شده. فردا صبحش از طریق مورس فهمیدم که بقیه بندهای بند عمومی سالن شش رو هم آوردهاند.
از طریق مورس فهمیدم که از بندهای عمومی 325 هم در دستههای سی، چهل نفره دارند به انفرادی میآرند بعضیها رو به انفرادیهای 209 بعضیها رو به انفرادی موسوم به آسایشگاه!
از طریق مورس با سلولهای کناری تماس میگرفتم تا خبرهای داخل و بیرون زندان رو بگیریم. حدود ده نفر بودیم. اما روز 28 تیر ماه، یعنی درست روز بعد از پذیرش آتشبس توسط خمینی یعنی همون جام زهری رو که خورد، دیدیم که یکروز پاسدار اسماعیلی، جلاد شناخته شدی بند اومد ما رو با عجله از آموزشگاه به انفرادی بردند. هنوز هیچکس نمیدانست هدف چیه؟ و چرا اینقدر با عجله و سرعت این جابجایی ها انجام میشه.. چرا؟ چون در جای جای زندان، در مسیر دیدیم که تحرکاتی غیرمعمول شروع شده. فردا صبحش از طریق مورس فهمیدم که بقیه بندهای بند عمومی سالن شش رو هم آوردهاند.
از طریق مورس فهمیدم که از بندهای عمومی 325 هم در دستههای سی، چهل نفره دارند به انفرادی میآرند بعضیها رو به انفرادیهای 209 بعضیها رو به انفرادی موسوم به آسایشگاه!

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر