امروز22بهمن است روزی که بخصوص دهه چهل وپنجاهی ها احساسی دوگانه دارند روزی که دیکتاتوری شاه تمام شد وهمه شاد وخوشحال بودند وهمه جای میهن مملو ازصفا وصمیمیت ودوستی ویکرنگی بود همه به هم کمک میکردند تاهرمشکل وتضادی که همسایه کناری خونه سر کوچه ای وخلاصه هرکسی داره را حل کنند سالیان بودکه مردم ایران از بعداز دولت کوتاه دکتر مصدق چنین روابط اجتماعی بسیار گرم وصمیمی بین هم ندیده بودند جوهر همه این رابطه ها گذشت وفداکاری بود که هرکس به یمن خون های ریخته شده برای پیروزی برشاه ودیکتاتوری درآن گوی سبقت میگرفت.
![]() |
| قیام بهمن 57 درایران |
ولی گذر زمان بسرعت تلخی ها رانمایان کرد بله آنچه که آمده بود پدیده ای ارتجاعی بود کسانی مملکت را دردست گرفتند درراسشان هم خود خمینی که اصلا هیچ احساسی بخاطر بازگشت به ایران نداشت آخه اصلا کاری نکرده بود فشاری بهش نیومده بود 15سال رفته بود تونجف خوابیده بود وحتی زحمت یک بیانیه واطلاعیه علیه شاه هم بخودش نداده بود.بله روزگار تلخی بود وتلخی آن را هرچه جلوتر میرفتیم بیشتر نمایان می شد .وقتی که هیچ تعریفی ازجمهوری اسلامی نبود وخمینی هیچ برنامه ای نداشت و وقتی که جنگ با عراق را ادامه داد وتمام کشوررا در بحران جنگ وخانه بدوشی غوطه ور ساخت. ولی آنچه که باعث میشه هنوز اصلابه این گذشته فکر کنیم وآن رادرتلی از خاک نبینم یک عامل بیشتر نیست؟ حضور ووجود مجاهدین بعنوان یک نیروی انقلابی که از همان ابتدا تضاد اصلی جامعه ما را درست تشخیص دادند مسعود رجوی رهبری مجاهدین تضاد اصلی را ارتجاع تشخیص دادند واین شاخصی شد که اهداف سازمان وجنبش حول آن شکل بگیرد.
الان 37سال گذشته وخیلی بهتروبیشتر میتوان دید که این تصمیم درست تا کجا اهمیت داشته ودارد چراکه متاسفانه هیچکسی درصحنه این مبارزه علیه آخوندها وارتجاع نمانده است
![]() |
| مسعود رجوی رهبرمجاهدین خلق ایران |
خوب است که از زبان مسعود رجوی نیم نگاهی به 22بهمن بیندازیم
انقلاب ضدسلطنتی در روزهای پرجوش و خروش بهمن57، سرشار از شور و اشتیاق مردمی بود که در سراسر ایران برای کسب آزادی و استقلال بهپا خاسته بودند و در برابر گلولههای مزدوران شاه سینه سپر میکردند. در سالهای پیش از آن نیز گرانقدرترین فرزندان مبارز و مجاهد ایرانزمین، برای تحقق همین شعارها جان فدا کردند و راه گشودند. امّا وقتی که رهبری انقلاب بهدست کسی افتاد که هرگز انقلابی نبود، هیچگاه برای آزادی نجنگیده و از مخالفت با مبارزه مسلحانه انقلابی دست بر نداشته بود، در زیر چتر سیاسی او انبوهی مدعیان، مثل علفهای هرز، سبز شدند که در میوهچینی و فرصتطلبی بر یکدیگر پیشی میگرفتند. از اینرو، از فردای پیروزی انقلاب در 22بهمن، همه چیز در تیرگی و تردید فرو رفت و ضروری بود که ماهیت و مواضع هر کس و هر نیرو بر سر مسائل مشخص سیاسی روشن شود. باید معلوم میشد که چه کسانی در برابر ارتجاع و انحصارطلبی میایستند و چه کسانی مجیز خمینی و «خط ضدامپریالیستی امام» را میگویند. چه کسانی قانون اساسی ولایتفقیه را میپذیرند و چه کسانی به آن «نه» میگویند و حمله و هجوم چماقداران و قدارهبندان ارتجاع و سرکوب و شکنجه و اعدام را به جان میخرند. چهکسانی در برابر سلطه کامل دیکتاتوری به مقاومت برمیخیزند و چهکسانی تسلیم میشوند و بر جنگ و سرکوب خمینی صحه میگذارند. چهکسانی بر شعار صلح و آزادی و بر سرنگونی تام و تمام رژیم ضدمردمی خمینی پای میفشارند و چهکسانی، در توهم استحاله رژیم و به طمع مذاکره با آن به مقاومت پشت میکنند و در آرزوی میانهرو شدن آخوندها و جستجوی جایی در زیر قبای آنها، شعار «البته خمینی» سر میدهند. .....


هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر